خیلی وقت بود که از ترس اینکه صفحه به روز نشده این وبلاگ رو نبینم حتی بازش هم نکردم

الان چی شد که دوباره آمدم اینجا بنویسم ? مهم ترین دلیلش می تواند گردهمایی متمم باشد

از هفته پیش که خبر دقیق گردهمایی متمم را در ایمیل محمدرضا شعبانعلی خواندم, واقعا میتوانم بگویم به نحوی استرس گرفتم که شب ها هم خوابش رو می بینم و روزها هم مدت زیادی را بهش فکر می کنم اینکه داشته های من به درد همچین جمعی می خورد یا نه و واقعا چقدر از برنامه ریزی هام عقب افتادم و خبری از کارهای قبلم مثل مطالعه کتاب هایی که خریدم از چند ماه پیش یا همین متمم و درس هایی که نصفه کاره رها شدند و هر روز ازارم می دهند.


درضمن محمدرضا و بعضی دوستان دیگر هم این ایام خیلی اصرار و توصیه به نوشتن کردند، دفعه قبل که اینجا را باز کردم نظرم بر این بود که حرف درست حسابی بزنم ولی الان فقط می خواهم بنویسم و واقعا هم برای خودم بنویسم


توکل به خدا