روز نوشته ها

بهانه ای برای نوشتن ...

درباره محدودیت ها

تازگی راجع به محدودیت هایی که به آن ها مواجه بوده و هستم فکر می کنم ، می بینم که هر جا با محدودیت هایی روبرو بوده ام پیشرفت های خوب و قابل توجهی داشته ام با اینکه سختی های زیادی هم باید متحمل می شدم و در زمینه هایی که با اینگونه محدودیت ها مواجه نبوده ام انقدر ها پیشرفت نکرده ام.

نمونه های دیگری را هم دیده ام که در محدودیت ها پیشرفت های قابل توجهی داشته اند و نمونه های که قدر نعمت های داشته را ندانسته و نمی دانند.

حتی در مسایل سیاسی هم می بینیم که گروه هایی که دچار محدودیت هستند فکرهای بهتری برای جلب نظر مردم دارند و گروه هایی که غرق امکانات هستند خود را تغییر نمی دهند و انتظار دارند مردم خودشان را با آنها تطبیق دهند.

و البته گاهی اوقات هم محدودیت ها باعث می شود که افراد هیچ حرکتی نکنند و سال ها این محدودیت ها را بهانه حرکت نکردن و پیشرفت نکردن خودشان می کنند.


فکر می کنم که باید قدر محدودیت ها را بدانیم ، محدودیت های دلیل خوبی برای اقدام نکردن نیستند و اتفاقا مسیر پیشرفت را به خوبی به ما نشان می دهند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جواد زاهدی

حادثه های تلخ و نقش ما در بروز آن ها


اول : همه باید خانواده عزیزانی که در حادثه معدن به رحمت خدا رفتند تسلیت بگوییم.

 دوم : جدیدا بعد از اینکه اتفاقات تلخ این چنینی رخ می دهد به این فکر می کنم چه مسائلی باعث وقوع این حادثه ها می شود، چقدر ما به عنوان کارگران این مجموعه ها مقصریم و چه میزانی از تقصیر بر گردن مسئولین و سیاست گذاران است.
این که چه میزانی از تقصیر بر گردن سیاست گذاران و مسئولین است خیلی به ما مربوط نمی شود و ما فقط با رای دادن و شرکت در انتخابات می توانیم به اندازه خودمان در انتخاب این مسئولین سهیم باشیم و سیاست های اجرایی کشور و شهرداری ها را ازاین طریق تغییر دهیم و بعید می دانم بیشتر از این بتوانیم تاثیر گذار باشیم که البته شرکت در انتخابات و انتخاب فرد بهتر و قوی تر مار مهم و شاید دشواری باشد.
ولی سهم خودمان از این گونه حادثه را نباید دست کم بگیریم ، متاسفانه در تمام این اتفاقات که همه به یاد داریم از پلاسکو گرفته تا سیل آذربایجان و این ریزش معدن خطای انسانی در وقوع و زیاد شدن تلفات و خسارات تاثیر به سزایی داشته است ، احتمالا همه شما این صحنه که بعضی از هموطنان عزیزمان در هنگام گرفتن سلفی با موج سیل گشته شدند را دیده ایم و باز هم همه شنیده ایم که حادثه پلاسکو با خطای انسانی یکی از کارگرها آغاز شد.
چند سال پیش هم حجه الاسلام شهاب مرادی در یک یاداشت به اهمیت بحث ایمنی پرداختند و سعی کردند ایمنی را که در جامعه ما به کلاه موتور سوار و بستن کمربند راننده ماشین ختم می شود، مهم تر نشان بدهند و ای کاش همه ما اهمیت بیشتری برای ایمنی خود و اطرافیان خود قائل باشیم.

همیشه این طور فکر می کردم و فکر می کنم که در هر حادثه و اتفاقی قبل از هر کاری باید به اشتباهات خودمان فکر کنیم، به این فکر کنیم که ما چه کاری می توانستیم بکنیم که این اتفاق نیفتد یا خسارت کمتری به بار بیاورد بعد برویم سراغ دیگران و اگر بتوانیم اشتباهات خودمان را پیدا کنیم و برای بهبود آن ها تلاش کنیم زندگی بهتری را در آینده نه چندان دور تجربه خواهیم کرد.

پی نوشت: 
یکی از مهم ترین دلایلی که خودم را قانع کردم راجع به بحث معدن مطلبی بیشتر از تسلیت بنویسم و تحلیل خودم را ارائه بدهم مطلب محمدرضا شعبانعلی راجع به موضع گیری در فضای دیجیتال بود.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جواد زاهدی

شروع

این روزها ترس عجیبی را حس می کنم

برای منی که همیشه جایگاه های خوبی داشتم و مورد تشویق و تعریف و حمایت اطرافیانم بودم این حجم از ترس از آینده وتوانایی هام خیلی آزار دهنده ست.

ترسی که با همه این اوصاف می تواند محرک خوبی باشد و درعین حال ممکن است باعث افسردگی و عدم حرکت بشود.

این ترس از همه چیز بیشتر دوتا پیام دارد:

یکی اینکه آدم از متوسط اطرافیانش بالاتر نمی رود، یعنی اگر اطرافیان شما با شما خیلی فاصله دارند و موجب رشد شما نمی شوند احتمالا تنهایی گزینه بهتری است.

دوم اینکه آدم باید از خودش شروع کند، حتی اتفاقات خیلی کوچک در آینده می تواند به تغییرات بزرگ و خیلی خوب تبدیل شود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جواد زاهدی

دوباره آمدم...

خیلی وقت بود که از ترس اینکه صفحه به روز نشده این وبلاگ رو نبینم حتی بازش هم نکردم

الان چی شد که دوباره آمدم اینجا بنویسم ? مهم ترین دلیلش می تواند گردهمایی متمم باشد

از هفته پیش که خبر دقیق گردهمایی متمم را در ایمیل محمدرضا شعبانعلی خواندم, واقعا میتوانم بگویم به نحوی استرس گرفتم که شب ها هم خوابش رو می بینم و روزها هم مدت زیادی را بهش فکر می کنم اینکه داشته های من به درد همچین جمعی می خورد یا نه و واقعا چقدر از برنامه ریزی هام عقب افتادم و خبری از کارهای قبلم مثل مطالعه کتاب هایی که خریدم از چند ماه پیش یا همین متمم و درس هایی که نصفه کاره رها شدند و هر روز ازارم می دهند.


درضمن محمدرضا و بعضی دوستان دیگر هم این ایام خیلی اصرار و توصیه به نوشتن کردند، دفعه قبل که اینجا را باز کردم نظرم بر این بود که حرف درست حسابی بزنم ولی الان فقط می خواهم بنویسم و واقعا هم برای خودم بنویسم


توکل به خدا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
جواد زاهدی