سال ها پیش که به طور جدی وارد فضای کار نشده بودم ، دوست داشتم که در آینده در فضایی کار کنم که لازم باشد سفرهای خارجی زیادی بروم و تا حدودی این مسئله را معادل با پیشرفت در فضای کار می دانستم، فکر می کردم هر کس برای کار به خارج از کشور می رود انسان موفقی است.


آلان قریب به دوسال است که شرایط کارم طوری است که باید مرتب به مسافرت های خارج از کشور بروم و با آدم های متعدد ایرانی در این سفرها همراه باشم و در آنجا با انسان هایی با فرهنگ های متفارت روبرو شوم، جدای از اینکه الان که به آرزوی سال های دورم رسیده ام و می بینم آنچنان که فکر می کرده ام نیست و با آن مدلی که من در ذهنم داشته ام متفاوت است. به نظرم سفرهای خارجی می تواند ودنتیجه عمده برای ما داشته باشد.


یک : می توانیم یاد بگیریم تا مجبور نباشیم در مسائل مختلف چرخ را دوباره ابداع کنیم ، تا لازم نباشد همه ی مسائل را دو مرتبه تجربه کنیم و بتوانیم از سال ها تجربه کشورها در برخی زمینه ها اسیفاده کنیم و بتوانیم چرخ کشور را بهتر و با سرعت بیشتری حرکت بدهیم وباعث پیشرفت خود و جامعه خود باشیم.


دو : دیدن فاصله کشور ما با برخی کشور در زمینه صنعت ، حمل و نقل و خطوط هوایی ومی تواند باعث انفعال ما شود، می تواند ما را به شرایطی برساند که بگوییم کشور ما که به این زودی نمی تواند به این میزان از پیشرفت برسد پس رهایش کنیم و به فکر این باشیم که زندگی دیگری در جای دیگری از دنیا آغاز کنیم.



یکی خوب و امیدوار کننده ولی دیگری می تواند خانه خراب کن باشد.